سلام و شب به خیر. درگیرم، با سفارشات و خودم. با تمام معیارها و هنجارها و اعتقاداتی که داشتم. با تمام جزئیاتی که نقشه های کامل و رنگارنگی داشته و الان احساس میکنم دورتر از دورترین لحظه ایه که امید رسیدن بهش رو دارم (که میفرماید: ای مرد! آرزوی من اینه که بعد از مرگم، اون موقع منو بشناسی). بیشتر از هر زمان دیگه ای، نسبی بودن خوب و بد رو درک کردم؛ اینکه یه خوب» میتونه توی یه زمینه مناسب بد تلقی بشه و بد، توی زمان و مکان صحیح خوب». !*! جاده ای که ساخته بودم از روی خودم گذشت !*!
!*! سکوت سرشار از حرکات ناکرده است !*!
!*! ای دوست این پیراهن است افسار نیست !*!
* ,یه ,خوب» ,توی ,رو ,زمان ,با تمام ,بودن خوب ,خوب و ,نسبی بودن ,ای، نسبی
درباره این سایت